یک دنیای بهتر: اول ماه مه فرصتی است برای پرداختن به مسائل اساسی جنبش آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگر. از مسائل پایه ایی باید شروع کرد. چرا اول ماه چنین جایگاهی در مرکز کشمکش های جامعه ایفا میکند؟ قدرت پیام جنبش آنتی کاپیتالیستی اول ماه مه در چیست؟ تاکیدات این جنبش در اول ماه مه چیست؟
علی جوادی: اول ماه مه یک روز تاریخی است. سمبل آینده نگری و امید بشریت کارکن برای یک دنیای بهتر و انسانی است. تاریخه اش به اعتراض کارگران شیکاگو برای هشت ساعت کار برمیگردد. اما امروز پیامی بسیار فراتر از مطالبات اولیه خود برای تٽبیت هشت ساعت کار در روز دارد. پیامش فریاد کارگر برای رهایی و خلاصی از انقیاد طبقاتی است. پیامی برای آزادی انسان از قید و بند نظام استٽمارگرانه سرمایه داری و ایجاد جامعه نوین. جامعه ای که تنها میتواند یک جامعه آزاد کمونیستی باشد. بنظر من اهمیت اول ماه مه اساسا در طرح مطالبات عدیده کارگری نیست. جنبش ما به کررات مطالبات خود را در اعتراضاتش٬ در تجمعاتش٬ و در اعتصاباتش مطرح کرده و میکند. اگر اول ماه مه جایگاهی دارد پیام عمومی و طبقاتی و جهانی آن است. روزی که طبقه کارگر بیش از هر چیز به ریشه مسائلی که شکل دهنده وضعیت استٽمارگرانه امروز است٬ میپردازد. اول ماه مه یک انتقاد اجتماعی بنیادی و زیر و رو کنده به نظام موجود٬ یعنی سرمایه داری٬ است. انتقاد طبقه ای است که هیچگونه منفعتی در حفظ مناسبات و شرایط داده شده ندارد. اول ماه مه پرچم اعتراض به کلیت نظام اقتصادی و اجتماعی موجود است. اول ماه مه انتقاد به نظامی است که بدون به اسارت گرفتن و استٽمار بشریت کارکن نمیتواند یک روز به بقای خود ادامه دهد. اول ماه مه تاکیدی است که حتی عمیق ترین و ریشه ای ترین اصلاحات اقتصادی و سیاسی در نظام کنونی٬ بنیادهای ضد انسانی و اسارت آور نظام کنونی را دست نخورده باقی میگذارد. به این اعتبار اول ماه جایگاه ویژه ای در مرکز کشمکش های جامعه ایفا میکند. قدرت پیام جنبش آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگر در اول ماه در این مجموعه است. اول ماه تاکیدی بر این واقعیت است که رهایی انسان به رهایی کارگر گره خورده است. کارگر برای آزادی خود ناچار به نابودی و فنای طبقات متخاصم در جامعه است و بر خلاف تمام کشمکشهای تاکنونی طبقاتی ماحصل این مبارزه پیروزی یک طبقه و اعلام برتری طبقه کارگر نیست. بلکه پایان دادن به کل این کشمکش٬ هدف غایی اش است. بشریت باید بتواند خود را از این دوران جهالت و بربریت نجات دهد. و این در گرو انقلابات کارگری است .
تاکیدات ما در اول ماه مه اساسا بر این افق آینده ساز و رهایبخش استوار است. ما در اول ماه مه ما بر همبستگی جهانی طبقه کارگر تاکید میکنیم. تاکید میکنیم که طبقه کارگر طبقه ای جهانی است. طبقه ای است که آینده بشریت به تلاش و تکاپوی آن وابسته است. طبقه ای که هر ذره آزادی و انسانیت در جامعه به دامنه قدرت کارگر و تشکلاتش گره خورده است. قرن حاضر قرن جهانی شدن و اٽبات این عظیم ترین حقیقت تاریخی است .
یک دنیای بهتر: "کارگران میهن ندارند" یک شعار پایه ای کمونیسم است. اشاره بر ویژگی انترناسیونالیستی جنبش آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگر دارد. در عین حال یک رکن تلاشهای ضد انسانی ناسیونالیسم بر تقابل با همین خصوصیت متمرکز شده است. تقسیم طبقه کارگر به کارگر ایرانی٬ هندی٬ انگلیسی٬ آمریکایی و ...؟ چگونه باید با تعلق و تقسیم بندیهای ناسیونالیستی مقابله کرد؟ تاٽیرات مخرب ناسیونالیسم در مبارزه و زندگی طبقه کارگر چیست؟ چگونه ناسیونالیسم با خصلت مشترک انسانی در تناقض قرار میگیرد؟ چرا و چگونه انترناسیونالیسم بیان خصلت انسانی بشریت است؟
آذر ماجدی: یکی از مهمترین موانع ذهنی- ایدئولوژيک پیشروی مبارزه طبقاتی طبقه کارگر مقوله ناسیونالیسم است. بورژوازی تاریخا با توسل به این سلاح موفق شده است مبارزه طبقه کارگر را عقیم کند و کارگران را پشت خود به صف کند. این مساله بویژه در شرایط خطیر و بحرانی بخوبی قابل رویت است. در شرایط بحرانی سیاسی - اقتصادی ناسیونالیسم یک سلاح موثر در دست بورژوازی است. ناسیونالیسم یک بخش مهم و جدایی ناپذیر ایدئولوژی حاکم است. در لحظات تعیین کننده در طول تاریخ، در مقاطع تاریخ سازی که طبقه کارگر از نظر عینی امکان به زیر کشیدن سرمایه داری و استقرار حکومت خود را داشته است، زیر حاکمیت خرافه ناسیونالیستی از دست زدن به این نبرد نهایی باز مانده است. نمونه جنگ جهانی اول و دوم در اروپا از نمونه های برجسته این واقعیت است. بویژه جنگ جهانی اول مقایسه حرکت طبقه کارگر روسیه که به رهبری حزب بلشویک برای دوره ای بر خرافات ناسیونالیستی فائق آمد و یک انقلاب کارگری را سازمان داد، با طبقه کارگر در سایر کشورهای اروپایی نقش مخرب و تعیین کننده ناسیونالیسم را برملا میکند .
مرزهای ملی، مرزهایی مصنوعی و بورژوایی اند. تقسیم انسان ها بر مبنای رنگ، نژاد، محل تولد یا محل تولد اجداد تلاشی برای رو در رو قرار دادن انسان ها است. این تلاش با یک هدف معین انجام میگیرد. منافع مادی مهمی پشت این تلاش برای تقسیم انسان به ملت های مختلف خوابیده است. کمی تعمق در ماهیت جامعه طبقاتی این واقعیت را آشکار میسازد. این تصور که طبقه کارگر آمریکا باید نزدیکی و هم سرنوشتی بیشتری با بورژوازی آمریکا احساس کند تا با فرضا طبقه کارگر آرژانتین، کوبا یا عراق، واقعا دردناک است. و باید گفت که متاسفانه این واقعیت جامعه معاصر است. بورژوازی با صرف هزینه های هنگفت این ایدئولوژی وارونه و سرمایه دارانه را هر روزه از نو بازتولید میکند. ایجاد یک هم سرنوشتی دروغین میان بورژوازی و طبقه کارگر در چهارچوب مرزهای معین و در کنار آن ایجاد یک رقابت و بعضا خصومت میان طبقات کارگر که در قالب های کشوری تقسیم و تعریف شده اند، یکی از خصوصیات شرم آور جامعه سرمایه داری است .
ناسیونالیسم مانند یک اپیدمی خطرناک تمام دنیا را آلوده کرده است. باید گفت که جریانات چپ غیر کارگری نیز از این اپیدمی درامان نمانده اند. ناسیونالیسم طی تاریخ افت و خیزهای بسیاری داشته است. در دهه های اخیر، پس از سقوط شوروی، ناسیونالیسم بشکلی عنان گسیخته و با شدت قابل توجهی رشد و گسترش یافت. اما جنایات بسیاری که توسط ناسیونالیسم در تمام دنیا و بویژه در قلب اروپا انجام گرفت شرایط را برای دریدن پرده های ابهام و دورغ از ناسیونالیسم فراهم ساخته است. مساله اینجاست که باید توجه داشت، در چنین شرایطی همواره یک گرایش معتدل تر و با چهره انسانی تر پیدا میشود تا توجه ها را از ریشه مساله دور کند و صرفا متوجه "زیاده روی ها" سازد. بطور نمونه جریانات مذهبی میکوشند که جنایات جنبش ها و دولت های مذهبی را به گردن افراطی گری یا باصطلاح فاندامنتالیسم بگذارند و مذهب را از زیر حمله نجات دهند. در مورد ناسیونالیسم نیز دقیقا چنین است. گرایشات ناسیونالیست میکوشند نقد ما از ارتجاع، عقب ماندگی و ظرفیت های ضد انسانی و وحشیانه ناسیونالیسم را به ناسیونالیسم افراطی حواله دهند. ما باید نشان دهیم که چگونه ناسیونالیسم در هر شکل آن ضد انسانی است. و ضمنا باید بخاطر داشت که ناسیونالیسم رام و معتدل نیز عموما در شرایط بحرانی به کمپ ناسیونالیسم افراطی یا فاشیسم می گرود .
راه مقابله با ناسیونالیسم پیگیری و گسترش یک مبارزه کمونیستی کارگری علیه آنست. راه دیگری وجود ندارد. این رسالت و وظیفه بدوش کمونیسم کارگری است. باید اذعان کنم که این مبارزه ساده ای نیست. یک مبارزه پیچیده و در عرصه های مختلف باید علیه ناسیونالیسم سازمان یابد. در شرایط بحران سرمایه داری کنونی شرایط برای تهاجم به ناسیونالیسم و تاکید بر هم سرنوشتی طبقه کارگر در سراسر جهان مهیا تر است. باید از این شرایط به بهترین شکل استفاده کرد. نقد کمونیسم کارگری، نقد مارکس و منصور حکمت را باید وسیعا گسترش دهیم. باید بکوشیم تمام پرده های ابهام و دروغی که بر ناسیونالیسم کشیده شده است، بدریم .
یک دنیای بهتر: یک مساله حیاتی جنبش کمونیسم کارگری تاکید بر خصلت رهایبخش و آزادیخواه انقلاب کارگری است. ماحصل نهایی این مبارزه نابودی طبقات متخاصم و ایجاد جامعه ای آزاد و کمونیستی است. جامعه ای که هر کس به اعتبار انسان بودن به یکسان از کلیه مواهب زندگی و محصولات تلاش جمعی برخوردار میشود. چرا و چگونه این جدال اهدافی فرای آزادی خود طبقه کارگر دارد؟ چرا آزادی و رهایی کارگر یعنی آزادی و رهایی جامعه؟ چرا جامعه برای رهایی خود باید به این مبارزه بپیوندند؟
سیاوش دانشور : تفاوت اساسى جنبش کمونيسم کارگرى با ديگر جنبشهاى تاريخ جوامع طبقاتى اينست که بر نقد ارکان اساسى مدرن ترين و آخرين نظام طبقاتى موجود متکى است. اين بنيادى ترين اصل و دکترين کمونيسم کارگرى و مارکسى است که طبقه کارگر براى آزادى خود بايد کل جامعه را آزاد کند. برده و رعيت ميتوانند با برده نبودن و مالکيت داشتن آزاد شوند بدون اينکه جامعه طبقاتى لغو شود٬ اما پرولتاريا نميتواند آزاد شود بى آنکه جامعه بطور کلى از مالکيت خصوصى بر وسائل توليد و تقسيم طبقاتى رها شود. براى کمونيسم کارگرى برابرى امرى نه صرفا حقوقى، بلکه همچنين و در اساس اقتصادى - اجتماعى است.
بورژوازى با هر رنگ پرچمى بر تداوم مناسبات سرمايه دارى و اصل مالکيت خصوصى بر ابزار توليد و بردگى مزدى طبقه کارگر تاکيد دارد. کمونيسم در پى حکومت "نژاد برتر" کارگر و تداوم نظام آپارتايد طبقاتى نيست٬ بلکه براى الغاى جامعه طبقاتى و بنيادهاى آن تلاش ميکند. سوال قديمى کمونيسم همان سوال قديمى جوامع طبقاتى و جنگ برسر مالکيت است. مالکيتى که در ادورا تاريخ به طبقات دارا تعلق داشته و اکثريتى بعناوين و اشکال مختلف به بردگى کشيده شدند. بردگى امرى تاريخى است و سرمايه دارى تنها شکل آن را تغيير داده است. برخلاف طبقات ديگر در طول تاريخ٬ کارگران نميخواهند مالکيت طبقه خودشان را تثبيت کنند بلکه ميخواهند مالکيت را به همه برگردانند. برخلاف بورژوازى که حق و آزادى را با مکان فرد در مالکيت و توليد تبئين ميکند٬ کمونيسم ميخواهد جامعه و فرد را از اسارت سياسى و اقتصادى رها کند. برخلاف بورژوازى که سياست را به امرى حرفه اى و اليتيستى تبديل ميکند و توده مردم را به سياست بى تفاوت ميکند٬ کمونيسم با اصل دخالت فرد و جامعه در سرنوشت خويش سياست را به امر واقعى يعنى اداره زندگى و جامعه انسانهاى آزادى که بلافصل در توليد اجتماعى و سياست دخالت دارند تبديل ميکند. ريشه هر تبعيض و جهالتى در دنياى امروز هر جا که باشد٬ جديد باشد يا قديم٬ امروز نفس وجودش در جامعه به منافعى خدمت ميکند. زن ستيزى و نژاد پرستى و خود محورى و جهالت مذهبى اگر هستند و قوى هم هستند٬ دليلش نياز سرمايه دارى بر ارکان تبعيض است. اين نظام بر پايه نابرابرى بنيادى و خشن ترين تبعيض يعنى بردگى مزدى بنا شده است. چنين نظامى محتاج انواع ستم و سرکوب و تئورى توجيه ستم براى سرپا ماندن است.
جنبش کمونيسم کارگرى نه فقط منفعتى در حفظ و تداوم اين ستمها ندارد٬ بلکه تنها جنبشى است که ميتواند با انقلاب عليه نظام و مناسبات استثمارگر و تبعيض گر طبقاتى ريشه همه اين ستمها را بزند. کمونيسم کارگرى در عين حال جنبشى در صف اول عليه هر تبعيضى است و براى بهبود و تغيير روزمره در زندگى انسانها تلاش ميکند. سياست جنبش کمونيسم کارگرى نه تنها هر جنبش ضد تبعيضى را قدرتمند ميکند بلکه افق آزادى و رهائى را بعنوان انسان در چشم انداز قرار ميدهد. جدال برسر افق آزادى در هر مبارزه براى نفى تبعيض اساسى است. کمونيسم جنبشى سياسى است که برسر هويت و حق و آزادى انسان با سرمايه و نظام امروز در جنگ است. سرنگونى سرمايه دارى و ايجاد جامعه اى آزاد و کمونيستى نهايتا هدفش قرار دادن انسان در محور جامعه و مناسبات اقتصادى و اجتماعى و نظام سياسى و حقوقى است. "اساس سوسياليسم انسان است. چه در ظرفيت جمعى و چه فردى. سوسياليسم جنبش بازگرداندن اختيار به انسان است".
یک دنیای بهتر: اول ماه مه امسال در شرایط ویژه جهانی برگزار میشود. سرمایه داری در بحران عمیق و همه جانبه ای گرفتار شده است. نه تنها الگوی سرمایه داری رقابتی و آزاد بلکه کل سرمایه داری بی اعتبار شده است. تاٽیرات این رویدادها در اعتراض طبقه کارگر در سطح جهان چیست؟ چه ویژگی هایی به مبارزه آنتی کاپیتالیستی در سطح جهان می بخشد؟ در ایران چطور؟ مبارزه جهانی کار و سرمایه چه ویژگی هایی به مبارزه مشخص کار و سرمایه در جوامع مختلف می بخشد؟
علی جوادی: ما در دوران تحولات عظیم بسر میبریم. سرمایه داری مدعی پیروزی ابدی در جهان در مقابل چشمان ما فلج شده است. علیرغم تمام امکانات و توانائیها در هر گوشه ای از جهان با بحرانی خرد کننده مواجهه شده است. ادعا میکردند پیروز شده اند. در سرازیری تاریخ قرار دارند و فقط لازم است بتازند. فریاد میزدند که سرمایه در تقابل با کارگر و کمونیسم پیروز شده است. اما اکنون از هر گوشه جهان صدای اعتراض و صدای ترک های این نظام به گوش میرسد. نگران آینده اند. "خطر" سوسیالیسم بالای سرشان قرار داده شده است. درست میگوئید نه تنها الگوی سرمایه داری آزاد و رقابتی شکست خورده است بلکه کل سرمایه داری بی آبرو شده است. کارگران در اصلی ترین جوامع اروپا پا به میدان گذاشته اند. فرانسه حرکتش را آغاز کرده است. یونان تکانهای شدیدی خورده است. آلمان در راه است. سئوال اصلی این است که آلترناتیو چیست؟ و اگر موضوع مورد کشمکش نظام اقتصادی حاکم بر جوامع بشری است٬ پاسخ دیگر برده داری نیست٬ فئودالیسم نیست. پاسخ فقط میتواند سوسیالیسم باشد. و خودشان هم این را میدانند. از این رو هر روز ابعاد "خطر" را به یکدیگر گوشزد میکنند. بر ضرورت اتحاد و همبستگی طبقاتیشان تاکید میکنند. و مساله اینجاست که نیرویی که درمیدان اصلی مبارزه قرار دارد٬ جنبش آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگر است. جدال اصلی جامعه جدال این دو طبقه اصلی جوامع کنونی است. طبقه کارگر و سرمایه دار. مسائل فرعی به کناری زده شده اند. جامعه بر سر مساله اصلی خود متمرکز شده است. سرمایه داری یا سوسیالیسم؟ این سئوالی است که بیش از هر زمان در چند دهه حاضر در بالای سر جامعه به پرواز در آمده است. کدامیک؟ پاسخ و کارنامه سرمایه روشن است. هزاران هزاران تن هر روز بیکار میشوند. هزاران هزار تن هر روز به صف گرسنگان می پیوندند. عملکرد نظام سرمایه داری در مقابل چشمانمان قرار دارد. هیچ امیدی برای بهبود و آینده ای متفاوت نمیتوانند در مقابل جامعه بشری قرار دهند. تمامی الگوهای این نظام را امتحان کرده اند. سرمایه داری دولتی٬ مدل دولت رفاه٬ سرمایه داری رقابتی٬ ٽمره کارشان را همگان می بینند. عملکرد سرمایه در قویترین حلقه آن یعنی آمریکا بیان عمق بحران و دامنه آن است. بحرانشان همه جانبه و عمیق است. اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک است. الگویی برای آینده ندارند. شرایط بیش از هر زمان برای انجام تحولاتی عظیم به نفع طبقه کارگر و انسانیت مهیا است .
می پرسید تاٽیر این شرایط بر مبارزه و اعتراض طبقه کارگر چیست؟ بنظرم خصلت جهانی و مشترک طبقه کارگر بیش از گذشته برجسته و آشکار شده است. مبارزه مستقیم علیه سرمایه داری خصلت نمای مبارزه عمومی کارگر در گوشه و کنار جهان است. پرچم سوسیالیستی در این اعتراضات برافراشته است. در برخی اعتراضات بطور سمبلیکی تابوت نظام سرمایه داری را حمل میکنند. و مساله این است که اعتراض آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگر بیش از هر زمان در چند دهه اخیر جنبه انترناسیونالیستی و سوسیالیستی آشکار بخود گرفته است. هیچ تک سرمایه دار و یا هیچ سرمایه داری کشوری مدعی راه حل خاصی نیست. در این سوی کشمکش هم ماتریال لازم در حال شکل گیری است. اعتراضات گسترده تر میشود. عمومی و سراسری میشود. ناسیونالیسم نتوانسته است سم کارسازی در این اعتراضات باشد. روحیه اشتراک منفعت و موقعیت و سرنوشت طبقاتی مشترک بر روحیه سرنوشت ملی و کشوری غالب است. این شرایط ویژه ای است که زمینه ساز اعتراض کنونی کارگر است. اما مساله این است که در بسیاری از این جوامع هنوز مساله تصرف قدرت سیاسی مساله ای باز و مفتوح نیست. اگر چه بخشهایی از کارگر و توده های مردم زحمتکش خواهان خلاصی از این وضعیت هستند٬ اما مساله تغییر قدرت سیاسی و جایگزینی آن با آلترناتیو کارگری کماکان مساله ای متعلق به آینده و محصول تغییر شرایط سیاسی است. آینده ای که میتواند بسیار نزدیک باشد .
شرایط در ایران نیز کم و بیش یکسان است. اعتراض کارگری یک رکن اساسی و شاید باید گفت محور اعتراضات در جامعه است. علیرغم سرکوب و فلاکت گسترده نتوانسته اند مانع تحرک جدی طبقه کارگر شوند. گرایش سوسیالیستی در این اعتراضات نقش برجسته و تعیین کننده دارد. کمونیسم جنبشی خوشنام و قدرتمند است. اما در ایران یک جنبش قوی برای سرنگوی رژیم حاکم موجود است. و کمونیسم یک نیروی جدی برای تصرف قدرت سیاسی و مدعی رهبری این جنبش است. این واقعیت به نقش و تحرک طبقه کارگر حساسیت جدی ای می بخشد. طبقه کارگر در ایران میتواند آینده ساز باشد٬ میتواند پرچمدار و سازنده اولین حکومت کارگری در قرن بیست و یکم باشد .
یک دنیای بهتر: یک مساله حیاتی٬ علیرغم تحلیل ها٬ علیرغم ارزیابی ها٬ اما هنوز طبقه کارگر به قدرت عظیم و نقش تاریخساز و تکان دهنده خود تماما واقف نیست. و وقوف به این مساله مسلما امری معرفتی نیست. قدرت یک واقعیت مادی است. چه اهرمها٬ چه تجربیات٬ چه تحولاتی شرط تغییر این واقعیت هستند؟
آذر ماجدی: موقعیت طبقه کارگر در کشورهای مختلف متفاوت است. درجه سازمانیابی و آگاهی طبقاتی طبقه کارگر در کشورهای مختلف متفاوت است. این یک واقعیت تاسف آور است که چند قرن پس از استقرار سرمایه داری و با وجود تجربیات درخشانی از پیشروی مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، این طبقه هنوز این چنین فاقد سازمانیابی طبقاتی و آگاهی طبقاتی است. باید اذعان کرد که بورژوازی در مبارزه طبقاتی تاکنون پیروز شده است و از امکانات مادی و ایدئولوژیک بسیاری برخوردار است .
مبارزه ما کمونیست ها یک مبارزه ساده و یک خطی نیست. یک مبارزه پیچیده و همه جانبه در مقابل ما قرار دارد. در هر کشوری موانع متفاوتی موجود است. در ایران اختناق و سرکوب خشن دولت بورژوایی مانع اصلی است. در کشورهای تحت دموکراسی که سرکوب دولت بورژوایی پوشیده تر است، مبارزه کمونیستی با موانع سیاسی و ایدئولوژیک جدی مواجه است. درست است که قدرت یک واقعیت مادی است که پیش از هر چیز در سازمانیابی طبقه کارگر خودنمایی میکند. اما برای دستیابی به این سازمانیابی و وقوف به هویت طبقاتی، یک مبارزه جدی و همه جانبه برای زدودن موانع ایدئولوژیک و ذهنی و همچنین برای ایجاد ابزار سازماندهی ضروری است. طبقه کارگر برای درک قدرت عظیم و نقش تاریخساز خود باید پیش از هر چیز بر موانع ذهنی و ایدئولوژیکی که هم سرنوشتی آن را بعنوان یک طبقه محو و غبار آلود میکند، فائق آید .
موانع مهم ایدئولوژیک و سیاسی در این روند، دموکراسی، ناسیونالیسم و رفرمیسم است. در شرایط کنونی توهمات بسیاری نسبت به این مقولات در میان طبقه کارگر موجود است. این توهمات و ابهامات باید زدوده شود. درک منافع مشترک طبقاتی و شکل گیری یک هویت طبقاتی و آگاهانه مستلزم یک مبارزه پیگیر و هم جانبه است. یک مانع دیگر در بخش وسیعی از دنیا تریدیونیونیسم است. تریدیونیونیسم آلترناتیو سازماندهی رفرمیسم بورژوایی درون طبقه کارگر است. مبارزه با این ترند و تلاش برای جایگزینی آن با جنبش شورایی و مجامع عمومی یکی از مسائل مهم پیشاروی ماست. تشکیل احزاب کمونیستی کارگری یک حکم اصلی پیشروی مبارزه طبقاتی، سازمانیابی طبقاتی – سیاسی طبقه کارگر و مادیت دادن به قدرت بالقوه این طبقه است. بدون احزاب کمونیستی کارگری، مبارزه طبقه کارگر در تحلیل نهایی به مبارزه ای برای ایجاد برخی اصلاحات محدود میماند .
لذا باید گفت که یک مبارزه همه جانبه سیاسی، ایدئولوژیک و سازمانی برای دستیابی به این شرایط لازم است. البته در شرایط بحرانی مانند شرایط حاضر، پیشبرد چنین مبارزه ای بسیار ساده تر و سریع تر انجام پذیر است. اکنون شرایط عینی و ذهنی برای تثبیت بسیاری از حقایق طبقاتی که در شرایطی دیگر در پرده ای از اوهام و ابهام پیچیده میشود، بسیار مهیا تر است. این بحران عظیم سرمایه داری بسیاری از حقایق جامعه سرمایه داری و طبقاتی را عریان در مقابل جامعه قرار داده است. به این معنا مبارزه ما ساده تر شده است. اما شتاب شرایط بسیار است. ما کمونیست ها نیز باید با شتاب بیشتر عمل کنیم .
یک دنیای بهتر: به تقابل کار و سرمایه در ایران بپردازیم. هدف اعلام شده حزب اتحاد کمونیسم کارگری سازماندهی انقلاب کارگری و برپایی جامعه ای آزاد و کمونیستی است. گرهی ترین مسائل در پیشبرد امر انقلاب کارگری در شرایط کنونی کدام است؟ راه پیشروی را چگونه باید هموار کرد؟
سیاوش دانشور: مسائل گرهى همواره دو دسته اند: دسته اول خصوصيات پايه اى و اجتماعى جنبش ما و اشکال سازمانيابى و شعارها و تاکتيک ها و غيره را شامل ميشود و دسته دوم شرايطها و فرصتهاى ويژه اى است که جنبش کمونيسم کارگرى ميتواند در آن قرار بگيرد و به سمت قدرت رود. آمادگى سياسى و فکرى و سازمانى در هر دو مورد حياتى اند. انقلاب کارگرى امرى آگاهانه و سازمانيافته است٬ رعد و برق در آسمان بى ابر نيست٬ محصول هيجانات پوپوليستى و برخورد شهابى به زمين نيست٬ افقى زنده ميان طبقه کارگر است که بايد به جنبشى سياسى و وسيع تبديل شود و بتواند در جائى که ميتواند قدرت را از چنگ بورژوازى دربياورد و برنامه اش را اجرا کند.
حزب انقلاب کارگرى نيز بايد حزبى معطوف به اين اهداف انقلابى و آگاهانه جنبش کمونيستى طبقه کارگر باشد. حزب انقلاب کارگرى حزب انقلاب عليه کالپيتاليسم با پرچم مارکسيسم است و بايد بتواند در قلمرو سياست سراسرى به انتخابى در جامعه تبديل شود. بايد آلترناتيو معتبر طبقه کارگر براى آزادى جامعه باشد. جنگ برسر اين افق در خود جنبش کارگرى و به اين اعتبار در کل جامعه٬ تحکيم و گسترش حزب اين افق در متن اعتراضات کارگرى و جدال عليه سرمايه در جبهه هاى متعدد مبارزه طبقاتى٬ ايجاد سازمانهاى توده اى کارگران و بالا بردن مجموعه توان کمونيستى طبقه کارگر٬ و تبديل افق آزادى خواهى کارگرى به افق هر جنبشى که تغييرى را مطالبه ميکند٬ اينها خطوط کلى کار هستند.
همينطور دنياى امروز دنياى بشدت متحولى است. مسائل جهانى اند و جبهه ها کشورى. هر تغيير و پيشروى طبقه کارگر تاثيرات بلافصلش را در سير مبارزه طبقاتى در ديگر کشورها بجاى خواهد گذاشت. تغييرات سياسى ميتواند محصول تلاش تدريجى و روتين احزاب سياسى و جنبشهاى اجتماعى نباشد. هميشه امکاناتى بوجود مى آيند که جنبشهاى معينى را جلو مى اندازند و يا فرصتهائى را براى پيشروى فراهم ميکنند. بايد به مبارزه طبقاتى زنده برخورد کرد و قطبنماى نهائى را فراموش نکرد. هنوز کسى اعلام نکرده است که سرمايه دارى از بحران اخير نجات يافته است و طبقه کارگر بايد دنبال کار و زندگيش برود و هنوز کسى دلگرمى خاصى به وعده هاى بورژواها ندارد. مبارزه کارگرى عليه سرمايه دارى و گسترش آن ميتواند افق انقلاب کارگرى و راه حل کمونيستى را مجددا در ميان صدها ميليون کارگر و مردم فقر زده طرح کند. ايران جدا از "دهکده جهانى" نيست و سياست و جدال طبقاتى در ايران نيز همينطور.
همه اينها٬ يعنى امکانات و شرايط مساعدى که براى پيشروى کمونيسم کارگرى فراهم شدند٬ به ما ميگويد بايد در سطوح مختلف آماده باشيم. بايد حزب را بعنوان مهمترين ابزار مبارزه کمونيستى در هر کارخانه و محله کارگران و مردم محروم تقويت کنيم. بايد سياستهاى جنبش عمل مستقيم کارگرى را بعنوان سنت اعتراض راديکال کارگرى تقويت کنيم. بايد به جنبش شورائى کارگرى و مجمع عمومى و اعمال اراده جمعى کارگران و سياست کنترل کارگرى دامن بزنيم. بايد عليه اهداف ضد کارگرى قاطعانه بايستيم و صفوف کارگران را از سم ناسيوناليسم و توهم به سياستهاى دست راستى مصون کنيم. بايد استقلال طبقاتى جنبش مان را تقويت کنيم و سياستهاى مستقل کارگرى و کمونيستى را در هر قلمرو جدال سياسى طرح کنيم. بايد براى عروج و تبديل شدن به يک جنبش وسيع در متن امکانات و شرايط مساعد دنياى امروز تلاش کنيم.
کمونيسم برسر مبارزه اقتصادى تا رهائى اقتصادى است. جنبش ما هر روز بر سر معيشت و حق و رفاه و تشکل و آزادى بيان و ابراز وجود ميجنگد و براى نفى ريشه تمام اين مصائب تلاش ميکند. از حضور گسترده و آگاهانه و نقشه مند در مبارزات اقتصادى کارگرى تا تقويت و متشکل کردن گرايش سوسياليستى و کمونيستى طبقه کارگر٬ از مبارزه عليه فقر فلاکت و دفاع از کار و امنيت شغلى تا اعمال سياست کنترل کارگرى٬ از ايستگاههاى سياسى که ميتوان امکان سازماندهى و بروز اراده و ابتکارات انقلابى طبقه را به واقعيت تبديل کرد تا خلع يد سياسى و اقتصادى از بورژوازى٬ در يک تصوير کلى سياست کمونيسم کارگرى است. مسئله اساسى اينست که جامعيت افق کمونيستى کارگرى بر هر لحظه مبارزه ما حاضر باشد. اين راه پيشروى است.
آذر ماجدی: سازماندهی یک انقلاب کارگری بغیر از شرایط اجتماعی – سیاسی ای که یک انقلاب بر متن آن امکان شکل گیری دارد، نیاز به یک حزب کمونیستی کارگری دارد که قادر است بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر را سازمان دهد. حزبی که میتواند بخش قابل ملاحظه ای از جامعه را به امر رهبری خود متقاعد و متمایل کند. این یک استراتژی عمومی برای سازماندهی یک انقلاب کارگری و پیروزی مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی است. در ایران در شرایط حاضر چنین حزبی وجود دارد، اما ضرباتی که جنبش کمونیسم کارگری طی چند سال اخیر متحمل شده است، فعالیت ما را بسیار مشکل ساخته است. در جهت اتخاذ این استراتژی معضلات و کمبودهای مهمی در مقابل فعالیت ما بعنوان یک حزب سیاسی کمونیستی وجود دارد. تلاش برای تقویت و رشد حزب یکی از مسائل اساسی پیشاروی ما است. گسترش نفوذ حزب در میان طبقه کارگر و جامعه علی العموم یک هدف اصلی ما را تشکیل میدهد .
مشکلات متعددی در عرصه اجتماعی در مقابل فعالیت ما موجود است. اما باید گفت که مهمترین معضلات را در وهله اول باید در غیبت سازمانیابی درون طبقه کارگر جستجو کرد. امر سازمانیابی طبقه کارگر مهمترین مساله پیشاروی ما است. سازمانیابی توده ای و حزبی طبقه یک معضل اصلی و کلیدی است. طبقه کارگر در ایران با تهاجم خشن و وحشیانه بورژوازی مواجه است. فقر و گرسنگی جامعه را به زانو درآورده است. شرایط کار طبقه کارگر بی شباهت به شرایط برده داری نیست. مبارزه تحت چنین شرایطی بسیار سخت و پیچیده است. بویژه آنکه طبقه کارگر از تشکلات خود محروم است. ایجاد تشکلات توده ای طبقه کارگر و سازماندهی کارگران در این تشکلات مهمترین عرصه مبارزاتی طبقه کارگر است. لذا مبارزه برای گسترش مجامع عمومی و ایجاد شوراهای کارگری یکی از وظائف مهم پیشاروی ما است. در عین حال تلاش برای جلب و جذب رهبران عملی و کارگران رادیکال سوسیالیست به حزب نیز از اهمیتی بسیاری برخوردار است .
علی جوادی: بنظرم به سه مساله حیاتی در تحولات حاضر ایران باید اشاره کرد که میتوانند نقشی تعیین کننده در پیشبرد امر انقلاب کارگری داشته باشند. ١- تشکل حزبی طبقه کارگر٬ ٢- تشکل های توده ای طبقه کارگر و بالاخره ٣- نقش و جایگاه طبقه کارگر در جنبش توده های مردم برای سرنگونی. در این جا به اشاره ای مختصر پیرامون هر کدام میتوان بسنده کرد. توضیح همه جانبه تر را باید به زمان دیگری موکول کرد .
١ - بنظر من هم طبقه کارگر بدون تشکل حزبی اش نمیتواند برای تصرف قدرت سیاسی خیز بردارد. یکی از در افزوده های کمونیسم منصور حکمت تاکید و روشن کردن این ویژگی تلاش طبقه کارگر بود. تزهای حزب و قدرت سیاسی بیانگر این مساله محوری در تلاش طبقه کارگر برای رهایی است. در حال حاضر مساله ما ساختن تحزب داخل کشوری کمونیسم کارگری است. حاکم شدن جریانات راست و پوپولیست بر بخشهایی از حزب یکپارچه کمونیسم کارگری مساله تحزب کمونیسم کارگری را بار دیگر به مساله اساسی و محوری کمونیسم و طبقه کارگر برای ما تبدیل کرده است. از این رو ساختن تحزب کمونیسم کارگری٬ ایجاد حزب سیاسی کارگران٬ در داخل کشور یک مساله محوری حزب ماست. اما ساختن و شکل دادن به حزب سیاسی کارگران مستلزم تحزب بخشیدن به گرایش رادیکال - سوسیالیستی طبقه کارگر است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری زمانی میتواند بخشهای پر سر و صدا و تعیین کننده طبقه کارگر را برای نبرد نهایی به میدان بکشاند که توانسته باشد به حزب بخش قابل توجهی از فعالین رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر تبدیل شده باشد. بدون تامین این شرط طبقه کارگر و حزبش قادر به ایفای نقش تاریخی خود در بزیر کشیدن سرمایه و نظام اسلامی حاکم نخواهند شد .
٢ - مساله دیگر درجه تشکل یابی و اتحاد عمومی طبقه کارگر و به عبارت دیگر قدرت عمل و دامنه عملکرد تشکل های توده ای طبقه کارگر است. تشکل توده ای طبقه کارگر در کنار تشکل حزبی طبقه کارگر یک ابزار مهم و تعیین کننده در جهت دادن و به میدان کشاندن و اعمال قدرت طبقه کارگر است. تاکید زیادی لازم نیست. هر درجه پیشروی طبقه کارگر٬ هر درجه گسترش عمل طبقه کارگر٬ شرایط پیشروی عمومی و نهایی طبقه کارگر را فراهم میکند. پیشروی ما درعین حال به درجات زیادی محصول قدرتمند شدن صفوف عمومی طبقه مان در جامعه است. یک ضعف تاریخی طبقه ما ضعف تشکلات توده ای طبقه مان است. یک سیاست همیشگی طبقه حاکمه سرکوب مستمر و دائم طبقه کارگر است. خصلت سرکوبگری وحشیانه طبقه حاکم عامل اصلی چنین موقعیتی است. بر این معضل باید فائق آمد. راه اندازی مجامع عمومی کارگری٬ روتین کردن این مجامع عمومی٬ مرتبط کردن آنها با هم٬ ایجاد شوراهای کارگری٬ گامهای تعیین کننده ای در این راستا است .
٣ - و بالاخره باید به مساله چگونگی تصرف قدرت سیاسی در جامعه اشاره کرد. جامعه ایران دستخوش تحولات عمیق و همه جانبه ای است. رژیم اسلامی در بن بستی لاعلاج قرار دارد. مساله قدرت سیاسی در جامعه باز است. یک وجه اساسی اعتراضات جامعه بر سر بود و نبود رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی در مقابل کارگر و مردمی قرار دارد که حکم به سرنگونی اش داده اند. این مساله ویژگی های خاصی به تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر می بخشد. طبقه کارگر برای خیز برداشتن به قدرت باید در راس این اعتراض اجتماعی توده های مردم سرنگونی طلب قرار گیرد. "نه" کارگر کمونیست به وضعیت موجود باید به "نه" جامعه تبدیل شود. قرار گرفتن کارگر در راس اعتراضات سرنگونه طلبانه جامعه یک شرط اساسی پیروزی جامعه در بزیر کشیدن نظام اسلامی و درهم کوبیدن بنیادهای اقتصادی سرمایه داری است. تامین این شرایط وظیفه حیاتی حزب اتحاد کمونیسم کارگری است . *